آموزش و سیگنال بورس
بحر طویل در شاءن باب الحوائج قمر بنی هاشم - فایل علمی پزشکی اقتصادی شغل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 14
کل بازدید : 45916
کل یادداشتها ها : 61
خبر مایه


  

بحر طویل در شاءن باب الحوائج قمر بنی هاشم

 

چون خداداد به ام البنین آن شاه زنان زیب جهان نور عیان سرو خرامان مه تابان گل بستان عرب اصل و نسب فرع و سبب عین و ادب * از علی شیر خدا حید صفدر ولی ولی حضرت داور وصی نفس پیمبر صاحب تیغ دو پیکر فاتح قلعه خیبر قاتل لشکر کافر ناظم نضم دوکشور علی والی اعلی عالم مسجد القصی مرشد کاملو دانا به همه مردم دنیا * باوفا عین صفا یک پسری سیم وزری چون گهری گل پسری چون قمری پر شمری پس علی آمد وبنشست و بفرمود به ام البنین ای مادر عباس به کاری که خدا خواست رضا باش *تو بیاور ز محبت ز ره عشق و ارادت ببرم نور دو چشمان ترم را پسرم را گهرم را مه تابان قمرم را شجر پر ثمرم را تا بچینم گلی از باغ وصالش به جهان نیست مثالش همه عالم به خیالش نرسد کس به وفایش به خصالش * ببرش برده و بگرفت به دامان بنهادش غمی از دل بزدایش بزد بوسه به لعل لب فرزند عزیزش به دو ابروی هلالش به دو چشمان عزیزش به دو بازوی رشیدش به گل روی جمالش و در اشک چو سیلاب روان کرده و بنالید بزارید بگریید * که ام البنینش گفت که ای شاه سرافراز چرا میکنی آواز بگو مطلب این راز مگر عیبی و نقصی به دو دست پسرم هست که نالیدی و گرییدی و رنجیدی فرمود نه والله نبود عیب و عیوبی به دو دست پسرم نیست کسی برتر و بهتر ز عزیز دل حیدر که بود میر غضنفر *  بود این مطلع دیگر که بیاد آمده ما را ز کجا دشت بلا را آن زمانی که به صحرای بلا از ستم قوم دغا از حرم آل عبا تا به سماء ناله اطفال حسینم رود و غیرت عباس به جوش آید به صف معرکه چون شیر غضبناک زند بر صف آن فرقه بیباک به آن مردم سفاک بر آن لشکر بیباک بطراری و چالاک که از خون لعینان دغا روی زمین را کند او رنگ بسی میکند او جنگ بر آن فرقه دل سنگ و بیاید لب دریا کند از آب تمنا کفی از آب بگیرد ببرد نزد دهان تا به خیال لب عطشان حسین آید و زان آب ننوشد بخروشد و برون آید از آن آب لبش تشنه و بیتاب ببین شرم و حیا مهر وفا را * لشکر کافر خونخوار درآن بادیه بسیار به شمشیر جفا کار به یکبار بگیرند و ببندند سر راه یکسره به امید علمدار و یک ظالمی از کینه ز جا می جهد از راه کمین می برد از سرور دین دست یسارش می کند باز به دست دگرش جنگ به آن فرقه دل سنگ چه ضرغام کند جنگ یکی ظالم دیگر ز کمینگاه غضنفر به درآید سگ ابتر ببرد دست شهنشاه جهان فزر زمان میر دلاور پسر ساقی کوثر به دم نیزه و خنجر به ره دوست دو دستش ز می روز الستش شود او سر خوش صهبا زمی خالق یکتا هما از عشق تو لا صف آن شه والا قمر هاشمیان حضرت عباس دل آرا که بود باب الحوائج به همه درد علاج است و همه کار رواج است




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ